وقتی تمام شیرها پاکتی اند
وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند
وقتی پهلووناش دوپینگی اند
ایراد مگیر
که عشق ها ساعتی اند!
اگه دست من بود به آسمون میگفتم
که ستاره هاشو دور سرت بریزه
دنیامو میدادم پای چشات بفهمی
یه نگاه سادت چقدر برام عزیزه...
روزی که ریشه هایمان بهم گره می خورد
قرار نبود طوفان بیاید و برگ برگ بریزیم!
تو همونی که نبودن با تو یک نفس توی هر لحظه هراس منه
سر عشقت تا به مرگ خودم راضی شدم آخه این مردن رها شدنه